سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند : خدا چگونه حساب مردم را مى‏رسد با بسیار بودن آنان ؟ فرمود : ] چنانکه روزى شان مى‏دهد با فراوان بودنشان . [ پرسیدند : چگونه حسابشان را مى‏رسد و او را نمى‏بینند ؟ فرمود : ] چنانکه روزى‏شان مى‏دهد و او را نمى‏بینند . [نهج البلاغه]
دانش آموز مسلمان
 RSS  |  Atom  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ

  • بازدید امروز: 8
  • بازدید دیروز: 7
  • مجموع بازدیدها: 216112

    » درباره من
    اگر خواستید اسم وبلاگ و آدرس رو حفظ کنید یادتون باشه که against on zion به معنای مبارزه با صهیون می باشد
    جلسات هفتگی هیئت مکتب الشهدا سه شنبه ها بعد از نماز مغرب و عشا مسجد ابوالفضل (ع) واقع در شیراز - بلوار نصر

    اگر مایل به دریافت اس ام اس مربوط به هیئت هستید شماره موبایل خود را در قسمت خصوصی نظرات قرار دهید


    دانش آموز مسلمان
    کمیل
    اگر روزی تو را می‌یافتم در ناکجاهایت سرم را با دو دستم می‌نهادم پیش پاهایت پر از تقویم‌های کهنه کردم خانة خود را به امیدی که اینک ناامیدم از تماشایت تو با من بودی از آغاز، یعنی خواب می‌رفتم تکان می‌داد اگر گهواره‌ام را موج رؤیایت اگرچه عاشقم اما تو ای آیینه باور کن نمی‌فهمم دلیل وعدة امروز و فردایت تو اصلاً جای من؛ حالا بگو با من چه می‌کردی اگر چون برگ می‌پوسید روزی آرزوهایت

    » پیوندهای روزانه

    » آرشیو مطالب
    در انتظار خورشید
    گل نرگس
    موعود
    قدس
    قدوم صاحب الزمان
    مهدی فاطمه

    » لوگوی وبلاگ

    » لینک دوستان
    چفیه
    سایت حوزه علمیه قم
    خبرگزاری شیعه
    انصار حزب الله
    یهود شناسی
    سایت ظهور
    یک وبلاگ مذهبی نظامی
    یهود شناخت
    پایگاه حوزه
    پایگاه حدیث
    پایگاه اهل بیت
    پایگاه آْل البیت
    پایگاه الاسلام
    پایگاه غدیر
    سایت ذکر
    پایگاه اباصالح
    پایگاه تربیت
    سایت صلاه
    سایت صالحین
    سایت پرس و جو
    خبرگزاری سادات
    مطالعات شیعی
    آیت الله العظمی خمینی
    آیت الله العظمی خامنه ای
    آیت الله العظمی فاضل لنکرانی
    آیت الله العظمی بهجت
    آیت الله العظمی تبریزی
    آیت الله العظمی سیستانی
    آیت الله العظمی نوری همدانی
    آیت الله العظمی صافی
    حضرت آیت الله العظمی حکیم
    مجمع وبلاگ نویسان مسلمان
    باشگاه صهیون پژوهی
    سایت حزب الله
    ضد جنگ
    سایت تبیان

    » لوگوی لینک دوستان

















    » وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    » موسیقی وبلاگ

    » طراح قالب






    Powered by WebGozar


    شماره این هفته یالثارات
    الا فان‌ حزب‌الله‌ هم‌الغالبون‌
    »» مولای من!!!
    مولای من!!!

    مولای من! آرزو داشتم مرا عبدالمهدی می نامیدند. دوست داشتم از همان اول اذان عشق تو را در گوشم زمزمه کرده بودند. کاش کامم را با نام تو بر می داشتند و حرز تو را همراهم می کردند! ای کاش مهد کودکم مهد آشنایی با تو بود. کاش در کلاس اول دبستان آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می کرد و نام زیبای تو را سرمشق دفترچه تکلیفم قرار می داد. در دروه راهنمایی هیچکس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نکرد. در سالهای دبیرستان کسی مرا با تو که مدیر عالم امکان هستی پیوند نزد. در کلاس تاریخ، کسی مرا با تاریخ غیبت، غربت و تنهایی تو آشنا نساخت. در درس دینی به ما نگفتند که «باب الله» و «دیان دین» حق تویی. چرا موضوع انشای ما به جای «علم بهتر است یا ثروت» از تو و از ظهور تو روش های جلب رضایت تو نبود؟ مگر نه بی تو نه علم بهتر است و نه ثروت؟ در زنگ شیمی وقتی سخن از چرخش الکترون ها به دور هسته اتم به میان می امد، اشارتی کافی بود تا من بفهمم تمام عالم هستی به گرد وجود شریف تو می چرخند. ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمول های پیچیده ریاضی و فیزیک، فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به من یاد می دادند. وقتی برای کنکور درس می خواندم، کسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت و محبت تو تشویق نکرد. از فضای نیمه بسته مدرسه، وارد فضای باز دانشگاه شدم؛ در دانشگاه وضع از این هم اسف بار تر بود. بازار غرور و نخوت پر مشتری بود. علم آن چیزی بود که از آن کتاب مرجع اروپایی یا فلان مجله آمریکایی ترجمه می شد. از علوم اهل بیت (علیه السلام)، دانشِ یقین بخشِ آسمانی، کمتر سخن به میان می آمد. مولای من! در دانشگاه هم برایم از تو سخن نگفت. هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد. کارکرد دروس تاریخ اسلام و معارف اسلامی جبران کسری معدل دانشجویی بود. پس از فراغت از تحصیل نیز اداره زندگی و دغدغه معاش مجالی برای فکر کردن راجع به تو برایم باقی نگذاشت. اینک اما در عمق ضمیر خود تو را یافته ام. چندی است با دیده دل تو را یافته ام. گویی دوباره متولد شده ام. تعارف بردار نیست؛ زندگی بدون تو که امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پدر زمانه ای، «مردگی» است و اگر کسی همچون من پس از عمری غفلت به تو رسید، حق دارد احساس  تولد دوباره کند. حق دارد به شکرانه این نعمت پیشانی ادب بر خاک بساید و با خود زمزمه کند:
    الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله 



    ما را یاری کنید ()
    نویسنده متن فوق: » کمیل ( شنبه 87/2/7 :: ساعت 1:28 عصر )


    »» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    اشک سه کودک!!!
    آرمان های عدالت خواهانه
    دلم از دست همه گرفته...
    یک آزمون اساسی با سه پرسش!!!
    یه خاطره!!!
    [عناوین آرشیوشده]